لینک کوتاه : https://magicfile.ir/?p=4144
دانلود دیتابیس لیست کلمات وام واژه ها ( ترکی - فرانسوی - عربی ) در زبان فارسی
امروز در این پست برای شما کاربران عزیز وبسایت فایل سحرآمیز یک دیتابیس لیست کلمات وام واژه ها ( ترکی - فرانسوی - عربی ) در زبان فارسی را آماده دانلود قرار داده ایم.
وام واژه به معنای استقراض واژه از یک زبان به زبان دیگر است. این پدیده بسیار رایج است و در طول تاریخ، زبان های مختلف همواره واژگان و اصطلاحات را از یکدیگر وام گرفته اند.
جزییات این دیتابیس لیست کلمات وام واژه ها ( ترکی - فرانسوی - عربی ) در زبان فارسی
- فهرست وام واژههای ترکی در فارسی
- فهرست وام واژههای فرانسوی در فارسی
- وام واژههای عربی در فارسی
- فرمت فایل دانلودی بصورت اکسل xls
نمونه لیست وامواژههای ترکی در فارسی
آبجی | خواهر |
آذوقه | توشه |
آقا | سرور |
آلاچیق | سایبان |
آچار | دست ابزار |
آچمز | موقعیتی در شطرنج که مهره ای مانع از کیش جشدن مهره شاه می شود |
اتاق | سراچه، چهاردیواری |
اتو | اتو واژهای ترکی میباشد که از فعل مصدر "Ütmek(اوتمَک)" که در ترکی قدیم به معنی با آتش چیزی را تمیز کردن است به وجود آمده است. |
اجاق | آتشدان و خاندان |
اردو | لشکرگاه، جمع شدن گروهی ورزشکار امروزه در جمهوری آذربایجان و ترکیه به عنوان ارتش و نظامی به کار برده میشود. |
اردک | گونهای مرغابی |
ارمغان | پیشکش، رهاورد |
الاغ | مترادف الاغ در فارسی خر است. اُلاق یا الاغ یک واژه ترکی که در اصل در ایام قدیم به شخص نامهرسان اطلاق میشد(شخص سواره بر الاق) که البته الان هم در کشور ترکیه کاربرد دارد. |
اوماج |
آش آرد گندم |
و .. | و ... |
نمونه تصویر از فایل اکسل نمونه لیست وامواژههای ترکی در فارسی
نمونه لیست وامواژههای فرانسوی در فارسی
آئورت | بزرگ سرخرگ، مهمترین شاهرگ |
آتلیه | کارگاه هنری ، هنرکده |
آتو (atout) | برگ برنده (اندوخته برای برتری جویی)، نقطه ضعف کسی را گرفتن، بر کمبود و کاستی کسی دست گذاشتن |
آجودان | رتبهای در ارتش، مأمور پلیس |
آدرس | نشانی |
آرتزین | چاه آبفشان |
آرشه | کمانه ساز ویولون |
آرشیتکت | مهندس معماری یا عمران، مِهراز |
آرشیو (archive) | بایگانی |
آرم | نشان |
آرماتور | میلگردبند |
آریستوکرات | اَشرافی، نژادخواه، نژاده |
آسفالت | گَژفه |
آسم | نفس تنگی، تنگی نفس، تنگدَم |
آسیستان | دستیار |
آلامد | دنبال پسند روز، مدگرا |
آلبوم | جُنگ، نگارنامه، مجموعهٔ عکس |
آلرژی (allergie) | برانگیختگی، حساسیت |
آلمان | کشور آلمان |
آلیاژ | همجوش، ترکیب فلزات، ملغمه (واژه آمالگام برگرفته از همین واژه است) |
آماتور | تازهکار، نوآموز، نَیازموده (ناآزموده)، غیر حرفه ای |
آمبولانس | بیماررسان |
آمفی تئاتر | گونهای تئاتر |
آمپر | یکای سنجش شارش برق |
آمپول (ampoule) | سوزن |
آنارشیست | شورشگر، قدرتگریز |
آنالیز | بررسی، واکاوی، کندوکاو، پژوهش، جداسازی، تجزیه و تحلیل |
آناناس (ananas) | کاجدیس |
آنتراکت (entracte) | میان پرده، آرامه |
آنتن | شاخک (فرستنده یا گیرنده یا هر دو) |
آنتیک | قدیمی، کهنه |
آنفارکتوس (Infarctus) | مرگ قسمتی از بافت بدن که جریان خون به آن قطع شده باشد و در فارسی برابر سکته قلبی. |
آنفلوآنزا | گونهای بیماری |
آنژین | گلودرد |
آنکادر کردن (encadrer)، | آراستن، تمیز و مرتب کردن |
و ... | و ... |
نمونه تصویر از فایل اکسل نمونه لیست وامواژههای فرانسوی در فارسی
نمونه لیست وامواژههای عربی در فارسی
آب جاري | رواناب، آب روان |
آباء و اجداد | پدران، نياکان |
آتيه | آينده |
آثار | نشانهها، نوشتهها، کارها، ردپا |
آحاد | يکايک، تکتک |
آخر | پايان، انجام، فرجام، سرانجام، واپسين، تَهْ، تَک |
آخرت | جهان ديگر، جهان آينده، رستاخيز، روز بازپسين |
آخرين | واپسين، تازهترين، پاياني |
آدم بالغ | بزرگسال |
آراء | ديدگاهها، انديشهها، رايها[?] |
آفاق | دوردستها، چشماندازها، دورنماها |
آل بويه | خاندان بويه، پادشاهي بوييان، دودمان بويه، بوييان |
آلام | دردها |
آلت | ابزار، افزار، اندام نري |
آلت جرم | بزهافزار |
آلت دست | بازيچه، دستمايه |
آلت قتاله | کُشتافزار |
آمرانه | دستوري |
آن | دم |
آن طور | آن گونه، آن جور، آن چنان |
آنقدر | تا آن اندازه، تا آنجا |
آني | بيدرنگ، زود |
ائتلاف | همدستي، همپيماني، همگرايي، همکاري |
اباحهگري | ولنگاري، بيبندوباري |
ابتدا | آغاز، نخست، خاستگاه |
ابتدايي | ساده، پيش پا افتاده؛ نخستين، آغازين؛ دبستان |
ابتذال | پستي، پيش پا افتادگي، بيارزشي؛ بيبندوباري، هرزهگي، هرزهگرايي |
ابتلا | دچار شدن، بيماري، گرفتار شدن |
ابتکار | نوآوري |
ابداع | نوآوردن |
ابدي | هميشگي، بيزمان، بيکران، جاويد، جاودان، جاويدان |
و ... | و ... |
نمونه تصویر از فایل اکسل نمونه لیست وامواژههای عربی در فارسی
درباره وام واژه بیشتر بدانید
وام واژه می تواند انگیزه های مختلفی داشته باشد. گاهی به دلیل نبود معادل مناسب در زبان گیرنده، واژه ای از زبان دهنده وام گرفته می شود. در موارد دیگر، وام واژه می تواند به دلیل مد شدن یا جذابیت واژه در زبان دهنده رخ دهد. همچنین تماس و تعامل بین فرهنگ ها و جوامع نیز می تواند منجر به وام گیری واژگان شود.
روند وام واژه معمولاً شامل سه مرحله اصلی است:
- انتقال واژه از زبان مبدأ به زبان گیرنده
- سازگاری واژه با ساختار و قواعد زبان گیرنده (از نظر تلفظ، املا، دستور زبان و غیره)
- ادغام واژه در زبان گیرنده و استفاده از آن به صورت طبیعی
این روند می تواند زمان زیادی طول بکشد و حتی ممکن است واژه در زبان گیرنده به صورت کامل بومی سازی شود و تفاوت چندانی با سایر واژگان آن زبان نداشته باشد.
وام واژه پدیده ای جهانی است و تقریباً همه زبان ها از این پدیده تأثیر پذیرفته اند. برخی زبان ها مانند انگلیسی و فرانسوی به دلیل قدرت سیاسی و فرهنگی گسترده خود، منبع اصلی وام واژه برای زبان های دیگر هستند. اما زبان های کوچکتر نیز می توانند واژگان خود را به زبان های بزرگ تر وام دهند.
مطالعه وام واژه در زبان شناسی و تاریخ زبان بسیار مهم است، زیرا این پدیده بازتاب دهنده تعامل و تبادل فرهنگی بین جوامع مختلف است. همچنین می تواند اطلاعات مفیدی در مورد تاریخ، مهاجرت و تماس بین فرهنگ ها ارائه دهد.
در مجموع، وام واژه یک پدیده طبیعی و پویا در تحول زبان ها است که نشان می دهد زبان ها چگونه با یکدیگر در تعامل هستند و از یکدیگر الهام می گیرند. این پدیده، جنبه های مهمی از زبان شناسی و مطالعات بین فرهنگی را روشن می سازد.
برای شما کاربران عزیز پیشنهاد دانلود داده می شود.