تئوری محدودیتها
تئوری محدودیتها
(Theory of Constraints - TOC) یک رویکرد مدیریتی است که به شناسایی و مدیریت محدودیتها در یک سیستم یا فرآیند میپردازد. این تئوری توسط ایله گولدرات (Eliyahu M. Goldratt) در کتابش با عنوان "هدف" معرفی شد. هدف اصلی این تئوری، افزایش عملکرد کلی سیستم از طریق شناسایی و رفع محدودیتها است.شناسایی محدودیتها
در هر سیستم، یک یا چند محدودیت وجود دارد که عملکرد کل سیستم را تحت تأثیر قرار میدهد. این محدودیتها میتوانند منابع انسانی، تجهیزات، فرآیندها یا حتی سیاستها باشند. بنابراین، شناسایی دقیق این محدودیتها، اولین گام در بهبود عملکرد است.
مدیریت محدودیتها
پس از شناسایی محدودیت، گام بعدی مدیریت آن است. این شامل تنظیم فرآیندها و تخصیص منابع به گونهای است که محدودیتها کاهش یابند یا حذف شوند. این کار میتواند شامل افزایش ظرفیت، بهینهسازی فرآیندها، یا تغییر در سیاستها باشد.
بهبود مستمر
تئوری محدودیتها
به دنبال بهبود مستمر است. هنگامی که یک محدودیت برطرف شد، معمولاً محدودیت جدیدی ظهور میکند. بنابراین، سازمانها باید به طور مداوم به شناسایی و مدیریت محدودیتها بپردازند تا به عملکرد بهتری دست یابند.نتیجهگیری
در نهایت،